انفورماتیک
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 20:51 :: نويسنده : hamid jamali
دانش اموز و دانشجوي عزيز وقتي كه شما سر كلاس اس ام اس ميخوني يا ميفرستي من كاملا متوجه ميشم چون هيچ احمقي به خشتك خودش زل نميزنه در حالي كه لبخند رو لباشه !!!!!! دوستدار شما استاد ..................................................................................................... گيرم برم امريكا واسه زندگي!! بهترين جاش اصلا!! تو بهترين شرايط !! فقط كافيه برق بره بعد كه برق اومد هيشكي تو صلوات فرستادن همراهيم نكنه !!!! جدي بغضم مي گيره!!!!!!! ..................................................................................................... ياد اون روزها بخير. وقتى من بچه بودم، مادرم يک تومن به من مىداد و مرا به فروشگاه مىفرستاد و من با ٣ کيلو سيبزمينى، دو بسته نان، سه پاکت شير، يک کيلو پنير، يک بسته چاى و دوازده تا تخممرغ به خانه برمىگشتم.
.....................................................................................................
یه روز شیره که سلطان جنگل بود می خواست بره استراحت غضنفر رو می ذاره جانشین خودش . غضنفر روز اول به روباهه میگه کلات کو؟ روباه می گه بابا روباه کلاه نمی ذاره. غضنفر هم قاطی میکنه میگیره روباه رو میزنه روز دوم هم غضنفر به روباه میگه کلات کو؟ روباه می گه بابا به خدا روباه کلاه نمی ذاره. غضنفر دوباره قاطی میکنه و روباه رو میزنه روباه ناراحت می شه و می ره به شیره قضیه رو میگه. شیر هم میره به غضنفر میگه اگه میخوای این ها رو بزنی یه بهونه برا خودت ردیف کن مثلا بگو: برام برو یه بسته سیگار مگنا بخر. اگه مگنا سفید خرید.بگو چرا سفید خریدی؟.اگه مگنا قرمزخرید. بگو چرا قرمز خریدی؟ غضنفر فردا به روباه میگه برو برام یه بسته سیگار مگنا بخر. روباه میگه سفید یا قرمز؟ غضنفر می گه کلات کو!!! نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|